قلندر بامری شاعرزهکلوتی شعری را در وصف شهر زهکلوت سروده است که در ادامه می خوانید.
باشمامیگویم اینک ماجرای زهکلوت/مسئول بالادست مافکری برای زهکلوت/گویم ازآن بادسیستان وشمال سهمگین/بادطوفانی که خود رنج وبلای زهکلوت/میوزدهمواره پی درپی مکرر خشمگین/باعث خشکیدن تالابهای زهکلوت/زمهریرش تاکه پیچددرمیان کوه ودشت/چون سونامی بشکندکوهپایه های زهکلوت/خشکسالیهای پی درپی که شد برآن مزید/باعث بی آبی وخشکیدنای زهکلوت/چاههاخشکیدوباغستانهاهیزم شدند/نیست دیگربوی مطبوع حنای زهکلوت /ازوجود سدجیرفت قاتل خاموش ما/بسته شدشریان جازپربهای زهکلوت/جازموریانی که بودی گنج پربارجنوب/گشته اینک منشآ ریزگردهای زهکلوت/زهکلوتی که شمالش برجک ونمدادومیل فرهادکوه/درجنوبش جازموریان جلگه های زهکلوت/مشرقش رودخانه بمپوراستان بلوچ/مغربش رودباروجیرفت وهلیل رود است ازسرچشمه های زهکلوت/ازعطش خاموش گشته درمیان دجله ها/دجله ها بستندوبستند دست وپای زهکلوت /زهکلوت داردتقاضای کمک ازهمجواران سخی/جرعه ای آب است بهرجازموریان ادعای زهکلوت/جازما حقابه میخواهد زبمپوروهلیل/گرشودحقش اداخرم فضای زهکلوت/باسخاوت باش مسؤولین شهرهمجوار/همت وسعی وسخاوت میشودمشکل گشای زهکلوت/چاههاخشکیداگرشدباغهای مافنا/غصه کمتر میخوریم برباغهای زهکلوت /جازموریان زنده باشد زندگی ازبهرماست/چون حیات جازموریان است بقای زهکلوت/شعرقلندرباشماحرف دل این مردم است/جازموریان را کنیداحیا برای زهکلوت.
........................................................................................................................................................................................................................................................................................
سونامی بیامد به جازموریان/به عمرش ندیدندی ازبومیان/طوفانی غرنده وسهمگین/باران شدید باد هم خشمگین/چنان غرشی میزدند ابرها/ زهرسوروان رود واستخرها/یکی را خانه برسرکردآوار /یکی درهم شکست دکان وبازار/یکی را باغ وبستانش خراب کرد/یکی رامزرعه درزیرآب کرد/یکی راکردتلف احشام ودامش/یکی افتادفکر سود وامش/یکی را خواب ازچشمش گرفته /بدهکار است او خشمش گرفته/دگرگون گشته احوالش خراب است/تمام زندگییش روی اب است /شکست درهم تمام شهروکوه را/تمام خانه های باشکوه را/تمام شهرچون ویرانه گردید/اهالی مضطرب دیوانه گردید/تمام ساکنین جازموریان/خسارت دیده اند ازبادوباران/همه دهقان وبازاری ودامدار/به کلی گشته ازطوفان زیانبار/نمانده خانه ای وسرپناهی/به کلی زندگی رو به تباهی /کجابودندمسوولین دلسوز/ندیدیم ماکسی راتابه امروز/چه سختیهاگذشت براین اهالی/نکردندتعارفی هم خشک وخالی/همین طوفان اگر جای دگربود/جرایداولین تیتروخبربود/شهر را آب برده خواب ناز است /این هم ازبخت واز اقبال جازاست/تقدیم به اهالی خسارت دیده جازموریان از قلندر بامری